گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
درس دهم غزوه ذي قرد …، و پیامدهاي صلح حدیبیه
اشاره
هدفهاي آموزشی
انتظار میرود با مطالعه این درس:
- چگونگی پیشآمدهاي غزوه ذي قرد و سریه زید به عیص را بدانیم.
- جنگ بنیمصطلق را بررسی و تحلیل کنیم.
- علت نزول سوره منافقین را بدانیم.
- چگونگی صلح حدیبیه را بدانیم.
- با محتواي صلحنامه حدیبیه آشنا شویم.
- پیمان حدیبیه را ارزیابی کنیم.
- به پیامدهاي صلح حدیبیه پی ببریم.
در این درس به رخدادهاي غزوه ذي قرد، سریه زید به عیص، جنگ بنیمصطلق، نزاع بین مهاجرین و انصار بر سر آب، نفاق افکنی
عبدالله بن ابی و دامن زدن به این نزاع به وسیله او، نزول سوره منافقین و رسوایی منافقین، ماجراي افک و بهتان به همسر پیامبر،
بیعت شجره یا بیعت رضوان تصمیم بر صلح با مشرکان و امضاي پیمان صلح حدیبیه، ارزیابی
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 65 از 305 www.Ghaemiyeh.com درس دهم غزوه ذي قرد …، و پیامدهاي صلح حدیبیه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 54
این پیمان و پیامدهاي آن خواهیم پرداخت.
غزوه ذي قرد
537 در ربیعالاول سال ششم هجرت واقع شد. علت وقوع آن چنین بود که / غزوه ذيقِرَد که آن را غابه نیز نامند به روایت واقدي 2
شتران شیرده پیامبر که حدود بیست ماده شتر بودند در منطقه غابه در یک فرسنگی مدینه در حال چرا به سر میبردند و هر روز
غروب شیر آنها را به مدینه میآوردند. ابوذر از رسول خدا اجازه خواست تا به غابه رود و از آنها مواظبت کند. حضرت فرمود:
ابوذر اصرار ورزید. حضرت .« میترسم از این ناحیه بر تو غارت برند، ما از جانب عُیینَۀ بن حِصْن و وابستگان او امنیت نداریم »
.« گویی تو را میبینم در حالی که پسرت کشته و همسرت اسیر گردیده، عصازنان نزد من میآیی » : فرمود
آنگاه او همراه پسر و همسرش نزد شتران رفتند. ابوذر گوید ما یک شب شیر شتران را دوشیده و در خیمههاي خود خوابیده بودیم.
نیمه شب عُیینَۀ بن حِصْن با چهل سوار به ما هجوم آوردند. پسرم در برابر آنان ایستاد او را کشتند و همسرم را اسیر کردند و شتران
را به غارت بردند. من خودم را حضور پیامبر رساندم و خبر دادم. سَلَمَۀ بن اکْوَع گوید من سحرگاه براي آوردن شیر به نزد گله
شتران رفتم، غلام عبدالرحمن بن عوف را دیدم، او گفت عُیینَه شتران پیامبر را به غارت برده است. به مدینه بازگشتم و با فریاد رسا
اعلام خطر کردم!
رسول خدا (ص) مردم را براي تعقیب راهزنان و اشرار و تأمین امنیت فرا خواند و هشت نفر سواره را به فرماندهی مقداد پیشاپیش
اعزام کرد.
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 66 از 305 www.Ghaemiyeh.com غزوه ذي قرد مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 55
آنگاه ابن ام مکتوم را به جانشینی خود گماشت و سعد بن عباده را با سیصد نفر از قبیلهاش مأمور پاسبانی مدینه کرد و با سپاهی
پانصد و یا هفتصد نفري تا ذي قرد که در شش فرسنگی مدینه قرار داشت پیش رفت. در آنجا زد و خوردي رخ داد، چند نفر
کشته شدند و ده شتر را پس گرفتند. رسول خدا یک شبانه روز در آنجا توقف کرد و پس از پنج روز به مدینه بازگشت. در این
غزوه مُحْرِز بن نَضْلَه و وقّاص بن مُجَزِّر به شهادت رسیدند و از مشرکان شش نفر، از جمله دو نفر از پسران عُیینَه کشته شدند. برخی
گویند پیامبر در ذيقِرَد نماز خوف خواند.
سریه زید به عیص
553 مینویسد: چون پیامبر (ص) از جنگ غابه بازگشت خبر رسید که کاروانی از قریش از شام میآید. حضرت بر همان / واقدي 2
اساس که در جنگ بدر به سوي کاروان قریش رفت، زید بن حارثه را همراه یکصد و هفتاد سوار در جمادي الآخره سال ششم به
سوي آنان فرستاد. سپاهیان اسلام در عِیص به کاروان رسیدند و آن را مصادره و برخی از نگهبانان آن را اسیر کردند، از جمله
ایشان ابوالعاص بن ربیع داماد پیغمبر بود.
133 گوید: ابوالعاص شبانه به در خانه زینب همسر قبلی خود رفت و از وي پناه خواست و زینب او را پناه داد. چون / سبل الهدي 6
با صداي بلند اعلام کرد من به ابوالعاص پناه دادهام، « صُ فّۀ النساء » پیامبر فریضه صبح را ادا کرد، زینب از جایگاه زنان به نام
همانگونه که میدانید این مرد از ماست و از او اموالی به شما » : حضرت نیز پذیرفت و به مسلمانان فرمود
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 67 از 305 www.Ghaemiyeh.com سریه زید به عیص مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 56
رسیده، اگر نیکی کنید و به او باز گردانید ما این کار را دوست داریم و اگر نپذیرید آن غنیمتی است که خداوند به شما ارزانی
مسلمانان گفتند: اي رسول خدا بلکه به او باز میگردانیم. ابوالعاص به مکه آمد و اموال مردم را به .« داشته و شما به آن سزاوارترید
صاحبانشان باز گرداند. آنگاه گفت من هم اکنون گواهی میدهم خدایی جز خداوند یکتا نیست و محمد فرستاده اوست. همانا
من در مدینه اسلام آوردم و فقط به این جهت در مدینه نماندم چون بیم آن داشتم که شما تصور کنید من براي آنکه اموال شما را
تصرف کنم ایمان آوردهام. آنگاه به مدینه بازگشت و پیامبر زینب را دوباره به نکاح ابوالعاص درآورد.
جنگ بنیمصطلق
بنی مُصْ طَلِق تیرهاي از قبیله خزاعه به شمار میآمدند و با بنیمُدْلِج هم پیمان بودند و در ناحیه فُرْع کنار آب مُرَیسِیع منزل داشتند. به
همین مناسبت به این غزوه مُرَیسِیع نیز میگویند. مریسیع در دوازده فرسنگی کنار دریا بین راه مکه و مدینه قرار داشت و تا مدینه
حدود سی فرسنگ فاصله داشت. رئیس و سالار ایشان حارث بن ابیضرار بود. او از قبیله خود و دیگر اعراب افرادي فراهم کرد و
تعدادي اسب و سلاح خرید و به قصد جنگ با پیامبر آماده شد.
رسول خدا (ص) با اطلاع از این تصمیم بُریدة بن حُصیب اسْلَمی را براي تحقیق فرستاد. بُریده به سوي بنیمصطلق رفت و با حارث
رئیس آنان گفتگو کرد. آنگاه نزد حضرت بازگشت و صحت خبر را تأیید کرد. پیامبر مردم را براي جنگ با بنیمصطلق فرا
297 / خواند. مسلمانان که به روایت ابن کثیر 3
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 68 از 305 www.Ghaemiyeh.com جنگ بنیمصطلق مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 57
هفتصد نفر بودند بیدرنگ آماده شدند. آنان در این جنگ سی اسب داشتند، ده اسب از مهاجران و بیست اسب از انصار بود.
405 میگوید: گروه زیادي از منافقان نیز در این جنگ شرکت کردند. / واقدي 1
حرکت سپاه اسلام
رسول خدا (ص) زید بن حارثه و یا ابوذر و یا نُمیلۀ بن عبدالله را در مدینه به جاي خود گذاشت و همراه سپاه اسلام روز دوشنبه
404 سال پنجم هجرت از مدینه خارج شد و چون به منطقه حلائق رسید فرود / دوم شعبان سال ششم هجرت و یا به قول واقدي 1
گفت: رَوْحا. «؟ خانوادهات کجاست » آمد. در آنجا مردي از قبیله عبدالقیس را به حضور رسول خدا آوردند. حضرت پرسید
گفت: نزد شما آمدم تا ایمان بیاورم و گواهی دهم آنچه را آوردهاي حق است و همراه شما با دشمنانتان «؟ کجا میروي » : فرمود
آنگاه آن مرد پرسید: اي رسول خدا! کدام یک .« سپاس خدایی را که تو را به اسلام هدایت کرد » : جنگ کنم. پیامبر (ص) فرمود
از کارها نزد خدا محبوبتر است؟ فرمود:
.« الصَّلاةُ فِی أَوَّلِ وَقْتِها »
نماز اول وقت.
گویند از آن پس آن شخص مرتب نمازش را در اول وقت اقامه میکرد.
چون به محل بَقْعا رسیدند به جاسوسی از دشمن برخوردند. پیامبر (ص) او را به اسلام فرا خواند ولی او نپذیرفت. لذا به جرم
جاسوسی او را گردن زدند. خبر کشتهشدن او که به حارث و یارانش
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 69 از 305 www.Ghaemiyeh.com حرکت سپاه اسلام مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 58
رسید سخت هراسان شده و به وحشت افتادند و کسانی که از دیگر قبایل عرب همراه او بودند متفرق شدند.
شکست دشمن
407 / رسول خدا (ص) در منطقه مُرَیسِیع اردو زد و صفوف سپاه خود را منظم نمود. دشمن هم در آنجا آماده جنگ بود. واقدي 1
لا إِلهَ إِلَّا » گوید: پیامبر (ص) نخست فرمود آنان را به اسلام دعوت کنند. عمر به دستور آن حضرت خطاب به آنان گفت: بگویید
جان و مال خود را از تعرض مصون دارید. آنان نپذیرفتند. ابتدا مردي از دشمن تیراندازي کرد و با تیراندازي او جنگ شروع « الُله
شد، مسلمانان نیز ساعتی تیراندازي کردند. سپس به فرمان رسول خدا یک باره تمامی سپاه اسلام حمله خود را آغاز کردند. به
201 با کشته شدن جنگجوي آنان مالک و پسرش به دست امیرالمؤمنین فتح و پیروزي / روایت شیخ مفید/ 62 و ابنشهر آشوب 1
نصیب سپاه اسلام گردید. دوازده نفر از دشمن کشته و بقیه اسیر شدند و حتی یک نفر هم از آنان نتوانست بگریزد. از مسلمانان
فقط یک نفر اشتباهاً به دست یکی از مسلمانان کشته شد.
اسیران و غنایم
410 اسیران را در گوشهاي جمع کردند. پیامبر بُریدة بن حُصیب را برآنان گمارد و دستور داد با آنان به نرمی و / به روایت واقدي 1
ملاطفت رفتار شود. چهارپایان و اموال را نیز جمع نموده و خمس آن را جدا کردند. تعداد شتران دو هزار، گوسفندان پنج هزار و
اسیران نیز دویست
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 70 از 305 www.Ghaemiyeh.com شکست دشمن مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 59
خانوار و برخی گفتهاند هفتصد نفر بودند. جُوَیرِیه دختر حارث در سهم ثابت بن قیس و پسر عمویش قرار گرفت. آنان با او قرار
گذاشتند که با پرداخت نه اوقیه طلا بتواند خود را آزاد کند. در حالی که پیامبر کنار آبی نشسته بود جویریه نزد رسول خدا آمد و
ضمن اظهار اسلام عرض کرد من جویریه دختر حارث بن ابیضرار هستم که سالار قوم خود بود و شما میدانید که چه بر سر ما
آمده است. من در سهم ثابت بن قیس و پسر عمویش افتادم. ثابت سهم پسر عمویش را با پرداخت چند نخل در مدینه خرید و براي
کاري بهتر از این » : آزادي من قراردادي گذاشته که توان پرداخت آن را ندارم، امیدوارم شما مرا یاري فرمایید. پیامبر (ص) فرمود
.« تعهدي را که کردهاي من میپردازم و تو را به همسري خود برمیگزینم » : پرسید چه کاري؟ فرمود .« هم هست
جویریه گفت بسیار خوب. حضرت او را از ثابت بن قیس خرید و آزاد کرد و سپس با وي ازدواج نمود. چون این خبر میان مردم
پخش شد مسلمانان تمامی اسیران بنیمصطلق را که از این پس خویشاوندان سببی رسول خدا بهشمار میآمدند به احترام آن
حضرت بدون فدیه و یا با فدیه اندکی آزاد کردند. گویند به برکت این ازدواج دهها خانهوار آزاد شدند و دوباره زندگی عادي
خود را آغاز کردند. ظاهر گزارش این است که این مراسم در همان منطقه مُرَیسِیع رخ داده است. به روایت شیخ مفید/ 62
امیرالمؤمنین (ع) جویریه را اسیر کرد و نزد پیامبر آورد، بعدها پدرش نزد رسول خدا (ص) آمد و درخواست استرداد دخترش را
نمود و گفت: اي رسول خدا دختر من به اسارت درنیاید، زیرا او زنی است بزرگوار. پیامبر (ص)، جویریه را بین ماندن نزد حضرت
و رفتن
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 71 از 305 www.Ghaemiyeh.com شکست دشمن مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 60
پیش پدر مخیر ساخت. جویریه گفت من خدا و رسولش را اختیار میکنم. آنگاه رسول خدا (ص) او را آزاد کرد و در زمره
همسران خویش درآورد.
نزاع مهاجر و انصار
415 گویند: جنگ که تمام شد مسلمانان بر سر چاهها سرگرم آب کشیدن بودند، آب چندان کم / 303 و واقدي 2 / ابناسحاق 3
بود که دلوها پر نمیشد و به نوبت آب بر میداشتند. سِنان بن وَبَر جُهنی از انصار و جَهْجاه بن سعید غفاري که مزدور عمر بود هر
دو دلوهاي خود را به چاه انداختند، دلوهاي آنان با هم اشتباه شد، یکی از دلوها که متعلق به سنان بود از چاه بیرون آمد. او گفت
دلو من است. جهجاه گفت به خدا این دلو من است. بین آن دو نزاع درگرفت. جهجاه سیلی محکمی به گوش سنان زد. سنان
انصار را به یاري طلبید و جهجاه در حالی که فرار میکرد مهاجران را به کمک فرا خواند. مهاجران به یاري جهجاه و انصار به
کمک سنان شتافتند. شمشیرها کشیده و فتنه بزرگی بر پا شد! سرانجام با وساطت تعدادي از مهاجر و انصار سنان بدون آنکه
مرافعه را نزد پیامبر ببرد از حق خود صرف نظر کرد و آتش فتنه خاموش شد.
نفاق عبدالله بن ابی
416 عبدالله بن ابی که با عدهاي از همفکران منافق خود در مجلسی نشسته بود از این حادثه و به خصوص از سیلی / به نقل واقدي 2
جهجاه به سنان خشمگین شد و در حضور مردانی از قبیله خود از جمله زید بن
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 72 از 305 www.Ghaemiyeh.com نزاع مهاجر و انصار مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 61
ارْقَم که جوانی نورس بود گفت: به خدا من خواري و ذلتی مانند امروز ندیده بودم، کار ما به جایی رسیده که اینان در سرزمین ما
و در شهر ما بر ما برتري میجویند. به خدا مثل ما و این گلیمپوشان قریش همان مثلی است که میگوید: سگت را فربه کن تا تو را
بخورد! به خدا قسم اگر به مدینه بازگردیم افراد عزیر افراد ذلیل را خارج خواهند کرد.
زید بن ارقم برخاست و این مطلب را به اطلاع رسول خدا (ص) رساند، سپس این خبر در لشکر شایع شد. عمر گفت اي رسول خدا
.«! نه، آنگاه مردم میگویند محمد اصحاب خود را میکشد » : به محمد بن مسلمه بگو تا عبدالله را بکشد. حضرت فرمود
421 گویند: چون عبدالله پسر عبدالله بن ابی از گفتار عمر در مورد کشتن پدرش با خبر شد نزد / 305 و واقدي 2 / ابن اسحاق 3
رسول خدا آمد و گفت: یا رسول الله اگر میخواهید پدرم را بکشید به خودم امر بفرمایید. به خدا سوگند پیش از آنکه از اینجا
برخیزید سرش را براي شما میآورم. میترسم اگر به کس دیگري فرمان دهید که پدرم را بکشد من ناراحت شوم و تحمل دیدن
اي» : قاتل پدرم را نداشته باشم و او را بکشم و داخل آتش شوم. البته عفو شما برتر و منت شما بزرگتر است. حضرت فرمود
.« عبدالله نه اراده کشتن او را کردهام و نه به این کار فرمان دادهام، تا هر وقت که میان ما باشد با وي خوشرفتاري خواهم کرد
حرکت سپاه و رسوایی منافقان
رسول خدا (ص) براي آنکه آتش این فتنه را خاموش کند و فکر آن ماجرا را از ذهن مردم بزداید، دستور حرکت ناگهانی و
بیموقع سپاه را
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 73 از 305 www.Ghaemiyeh.com حرکت سپاه و رسوایی منافقان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 62
419 گوید: در گرماي شدید سوار بر ناقه شد و دستور حرکت داد. سپاه اسلام آن روز و شب را تا نزدیک / صادر کرد. واقدي 2
فرداي آن روز بیوقفه به حرکت خود ادامه داد و فقط براي اقامه نماز توقف میکرد. بعد که پیامبر اجازه فرود آمدن داد مسلمانان
296 آمده است: رسول خدا ابونَضْلَه طایی / بیدرنگ به خواب رفتند و سر و صدا و کشمکشها فروکش کرد. در بحار الانوار 20
472 گوید: نزدیک مدینه که رسیدند / را به مدینه فرستاد تا خبر پیروزي جنگ مریسیع را به مردم برساند. مؤلف تاریخ الخمیس 1
عبدالله پسر عبدالله بن ابی جلوتر رفت و در دروازه شهر ایستاد و مانع ورود پدرش به شهر شد و گفت تا پیامبر اجازه ندهد وارد شهر
نمیشوي تا بدانی که امروز عزیز کیست و ذلیل چه کسی است. ابن ابی شکایت پسرش را نزد رسول خدا (ص) برد. حضرت به
عبدالله پیغام داد بگذار پدرت وارد شهر شود.
در غزوه بنیمصطلق منافقان نیت پلید خود را آشکار کردند و همان گونه که گذشت رئیس آنان عبدالله بن ابی به رسول خدا و
مهاجران زبان طعن گشود. چون زید بن ارقم به پیامبر خبر داد و عبدالله بنابی گفتار نارواي خود را انکار کرد، گروهی از انصار
هم به لحاظ شخصیت سیاسی او از وي طرفداري کردند و به نکوهش زید پرداختند. کار بر زید سخت شد و به سرزنش ابن ابی
گرفتار گردید. اما در راه بازگشت به مدینه با نزول سوره منافقین گفتار زشت عبدالله بن ابی بازگو و دروغ وي آشکار گردید.
369 میگوید: رسول خدا (ص) به زید بن ارقم مژده داد که گفتار تو راست بود و درباره آنچه گفتی / علی بن ابراهیم قمی 2
قرآن نازل شد.
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 74 از 305 www.Ghaemiyeh.com حرکت سپاه و رسوایی منافقان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 63
آنگاه اصحاب را جمع کرد و سوره منافقین را براي آنان تلاوت فرمود. خداوند در این سوره مُهر دورویی و دروغگویی را تا ابد بر
پیشانی منافقان زد.
ماجراي افک
426 عایشه گوید: من در سفر بنیمصطلق با امسلمه همراه پیامبر بودم. چون در راه / 309 و واقدي 2 / به روایت ابناسحاق 3
بازگشت مدینه براي حاجتی از بین سپاه بیرون رفتم گردنبندم گسیخته شد، به اردوگاه که بازگشتم متوجه شدم گردنبندم گم
شده، براي یافتن آن به همانجا رفتم و آن را پیدا کردم. شتربانان من آمده بودند و به گمان آنکه من داخل کجاوه هستم آن را
بالاي شتر بسته و به راه افتاده بودند. هنگامی که به اردوگاه بازگشتم همه مردم رفته بودند و کسی نمانده بود. جامهام را به خود
پیچیدم و در گوشهاي دراز کشیدم. صفوان بن مُعَطَّل که از پی سپاه میآمد مرا شناخت، شترش را آورد و گفت سوار شو و خود
کنار رفت. آنگاه مهار شتر را گرفت و با شتاب در پی لشکر به راه افتاد تا فردا صبح که در منزل دیگر به سپاه رسیدیم.
دروغگویان زبان به بهتان گشودند و بیشتر حرفها را عبدالله بن ابی گفته بود ولی من اطلاع نداشتم. به مدینه که آمدیم بیمار
گشتم و براي درمان به خانه مادرم رفتم و در آنجا متوجه بهتان مردم شدم. از اینرو بیماريام شدت یافت تا آنکه یک روز آیه
یازدهم تا سی و هفتم سوره نور نازل شد. رسول خدا (ص) به منبر رفت و آیات مذکور را درباره برائت من قرائت فرمود.
تهمتزنندگان عبارت بودند از: عبدالله بن ابی، حسّان بن ثابت، مِسْطَح
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 75 از 305 www.Ghaemiyeh.com ماجراي افک مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 64
/ بن اثاثه و حَمْنَه دختر جَحْش. گویند پیامبر دستور داد حسان، مِسْطَح و حَمْنَه را که صریح بهتان زده بودند حد زدند ولی واقدي 2
434 میگوید: قول صحیحتر نزد ما آن است که آنان را حد نزدند.
صفوان بن مُعَطَّل که بعدها معلوم شد نمیتواند با زنان آمیزش کند به سبب بهتانی که حسان به او زده بود شمشیري به وي زد و او
را مجروح ساخت. رسول خدا از حسان خواست تا از صفوان صرفنظر نماید و او را قصاص نکند. پیامبر (ص) در مقابل پذیرش
این درخواست نخلستانی به حسان داد و سیرین کنیز مصري را که مُقَوْقِس پادشاه مصر به آن حضرت هدیه داده بود به او بخشید.
ماجراي افْک به این صورت در اکثر منابع اهل سنت و تعدادي از منابع شیعی آمده است، با این وصف برخی از علما و مفسران
99 منکر این مطلب هستند و میگویند ماجراي افک درباره ماریه قِبْطِیه بوده است. / شیعه از جمله علی بن ابراهیم قمی 2
البته بر هر دو قول یک اشکال تاریخی به طور مشترك وارد است، قول مشهور میگوید پیامبر، سیرین را به حسان بخشید و حال
آنکه سیرین را پادشاه مصر در سال هفتم به پیامبر (ص) اهدا کرد. مگر گفته شود که ماجراي افک تا سال هفتم ادامه داشته که
این خلاف ظاهر نصوص است. به قول غیرمشهور نیز همین اشکال وارد است که ماریه قبطیه را هم پادشاه مصر در سال هفتم به
پیامبر هدیه کرد. مگر پاسخ داده شود که داستان افک و ماجراي ماریه در سال هفتم بوده، این نیز خلاف مشهور است که میگویند
104 ظاهر آیه / نزول سوره نور هم زمان با جنگ بنیمصطلق بوده است. گرچه به گفته علّامه طباطبایی در المیزان 15
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 76 از 305 www.Ghaemiyeh.com ماجراي افک مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 65
یازده سوره نور که به صورت جمع میفرماید: (إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالإِفْکِ) کسانی که تهمت بزرگ زدند، مؤید نظریه مشهور است.
آنچه در این ماجرا باعث شگفتی و حیرت انسان میگردد بردباري و بزرگواري پیامبر است، حضرت با درایت خاص و شکیبایی
بیحد فتنه افک را خاموش و فتنه انگیزان و بهتان زنندگان را عفو کرد و از گناه بزرگشان درگذشت.
صلح حدیبیه
572 گوید: رسول خدا (ص) در عالم رؤیا دید وارد کعبه شد، سر خود را تراشید و کلید کعبه را گرفت، آنگاه همراه / واقدي 2
دیگران به عرفات رفت و وقوف فرمود. حضرت رؤیاي خود را براي مسلمانان بازگو نمود و آن را به فال نیک گرفت و از اصحاب
براي اداي عمره دعوت کرد. مسلمانان بهویژه مهاجران که شمار آنان به هزار و چهارصد نفر رسید بدون درنگ آماده حرکت
شدند. پیامبر هفتاد شتر قربانی همراه برداشت و براي اینکه اعلام کند براي عُمره آمده است نه جنگ، دستور داد تا شتران را
علامت قربانی بزنند و جز شمشیر که سلاح مسافر بود از ادوات نظامی چیزي به همراه نداشته باشند.
هنگامی که کاروان آماده حرکت شد سعد بن عباده رئیس طایفه خزرج به رسول خدا (ص) گفت: کاش اجازه میفرمودید اسلحه
من اسلحه برنمیدارم، چون » : همراه برمیداشتیم که اگر از طرف دشمن تهدید شدیم آمادگی دفاع داشته باشیم. حضرت فرمود
آنگاه عبدالله بن امّمکتوم یا نُمیلۀ بن عبدالله لیثی را به جانشینی .« فقط براي عمره میروم
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 77 از 305 www.Ghaemiyeh.com صلح حدیبیه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 66
خود در مدینه نصب کرد و روز دوشنبه اول ماه ذيالقعده سال ششم هجرت با همراهانش به سوي مکه حرکت کرد. از نقل واقدي
575 که میگوید باران پاییزي بر مسلمانان بارید معلوم میشود که سفر حدیبیه در فصل پاییز بوده ولی طبق تقویم تطبیقی /2
وُوسْتِنْفِلْد در اسفندماه واقع شده است. مسلمانان با علاقه وافر و شور و اشتیاق وصفناپذیري راهی مکه شدند، زیرا پس از شش
سال براي اولین بار میخواستند خانه خدا را زیارت کنند و از اقوام و خویشان و منازل خود دیدن نمایند. پیامبر در بین راه مدینه به
مکه هر قبیلهاي را که میدید از آنان دعوت میکرد تا در این سفر ایشان را همراهی کنند. این کار براي آن بود که عده کاروان
اسلام افزون گردد و قریش از کثرت جمعیت بترسند و اقدام به جنگ و یا جلوگیري از زیارت نکنند ولی اعراب بادیهنشین به بهانه
اموال و زن و بچههايشان از فرمان حضرت سرپیچی میکردند.
آگاهی قریش از کاروان
574 گوید: پیامبر (ص) با کاروان خود حرکت کرد و در ذوالحُلیفه احرام بست. بیشتر مسلمانان نیز با احرام او محرم / واقدي 2
323 پیامبر بُسْر بن سفیان را به مکه فرستاد تا اخبار و واکنش قریش را به اطلاع ایشان برساند. بُسْر / شدند. به روایت ابن اسحاق 3
بن سفیان خدمت آن حضرت بازگشت و گفت قریش از حرکت شما آگاه شدهاند، با زن و بچه از مکه بیرون آمده و در ذيطُوي
اردو زدهاند و با خدا عهد کردهاند که هرگز نگذارند وارد مکه شوي. خالد بن ولید را هم همراه دویست نفر به کُراع الغَمیم گسیل
داشتهاند.
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 78 از 305 www.Ghaemiyeh.com آگاهی قریش از کاروان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 67
واي بر قریش! جنگ اینان را نابود کرده است. به خدا سوگند پیوسته در راه » : 323 پیامبر (ص) فرمود / به روایت ابن اسحاق 3
کیست » : آنگاه فرمود .«! آنچه خدا مرا بدان مبعوث کرده است جهاد خواهم کرد تا خدا آن را پیروز گرداند و یا خود از میان بروم
مردي از قبیله اسْلَم داوطلب شد و پیامبر را از راه ناهموار و سنگلاخی در میان .«؟ مرا از غیر آن راهی که قریش در آن هستند ببرد
درههاي سخت عبور داد تا به سرزمین همواري رسیدند.
خالد بن ولید از این امر آگاه شد بیدرنگ خود را بدان نقطه رساند و راه را بر مسلمانان بست و به اندازهاي بدانها نزدیک شد که
وقتی رسول خدا خواست نماز بخواند عَبّاد بن بِشر را دستور داد تا با گروهی از مسلمانان مقابل خالد صف کشیدند. آنگاه نماز
ظهر و عصر را به صورت نماز خوف خواند. سپس لشکر اسلام حرکت کرد و روز بعد به سرزمین حُ دَیبِیه که در حدود چهار
آن خدایی که از ورود فیل به مکه جلوگیري » : فرسخی غرب مکه قرار دارد رسید، شتر پیامبر در آن مکان زانو زد. حضرت فرمود
سپس .« کرد این شتر را هم اینجا نگه داشت. امروز قریش هر پیشنهادي به من بکنند که در آن صله رحم باشد من آن را میپذیرم
کاروان اسلام در همانجا اردو زد. .« پیاده شوید » : به مردم فرمود
نمایندگان قریش
593 گوید: چون رسول خدا (ص) در سرزمین حدیبیه مستقر شد بُدیل بن وَرْقاء خُزاعی با تنی چند از بزرگان خزاعه نزد / واقدي 2
ما براي جنگ با » : ایشان آمد و پرسید: براي چه به اینجا آمدهاي؟ رسول خدا فرمود
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 79 از 305 www.Ghaemiyeh.com نمایندگان قریش مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 68
آنگاه بُدیل و همراهان نزد قریش بازگشتند و گفتند: اي گروه قریش شما .« احدي نیامدهایم، ما آمدهایم این خانه را زیارت کنیم
در مخالفت با محمد عجله کردید، محمد براي جنگ نیامده، او همانا براي زیارت این خانه آمده است. مشرکان گفتند گرچه براي
جنگ نیامده ولی هرگز نمیگذاریم با زور داخل مکه شود. سپس مِکْرَز بن حَفْص را نزد رسول خدا روانه کردند. حضرت تا مِکْرَز
آنگاه همان سخنانی را که به بُدیل فرموده بود به او نیز بازگو کرد. یعقوبی .« این مرد حیلهگر است » : را در حال آمدن دید فرمود
54 نوشته است: پیامبر حاضر نشد با وي مذاکره کند. /2
این » : 326 گوید: آنگاه سران شرك حُلَیس بن عَلْقَمَه را نزد پیامبر فرستادند. هنگامی که حضرت او را دید فرمود / ابن اسحاق 3
.« مرد از قبیلهاي است که خداجوي هستند و قربانی را محترم میشمرند، شتران قربانی را پیش روي وي رها کنید تا آنها را ببیند
حُلیس وقتی که شتران نشانهدار را دید و مشاهده کرد که به علت توقف زیاد و گرسنگی کركهاي خود را خوردهاند، قبل از
ملاقات با رسول خدا (ص) به نزد قریش بازگشت و مشاهدات خود را گزارش داد و تأکید نمود محمد به هیچوجه براي جنگ به
مکه نیامده است. قریش به او میگفتند: بنشین همانا تو عرب بیابانی هستی و از اینگونه امور اطلاعی نداري. حُلیس از سخنان
قریشیان به خشم آمد و آنان را به شورش قبیله خود تهدید کرد.
سپس عروة بن مسعود ثقفی را فرستادند. عروه نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: اي محمد از اطراف و اکناف مردم را جمع کرده
و آنان را بر سر عشیره خود آوردهاي تا ایشان را شکست دهی. آنگاه آمادگی
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 80 از 305 www.Ghaemiyeh.com نمایندگان قریش مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 69
قریش را براي جلوگیري از ورود مسلمانان گوشزد کرد. پیامبر (ص) همان پاسخی را که به دیگر نمایندگان قریش داده بود به او
نیز داد. عروه که از شیفتگی اصحاب رسول خدا به آن حضرت به شگفت آمده بود نزد قریش برگشت و به آنان گفت: اي گروه
قریش من به دربار خسرو، قیصر و نجاشی رفتهام، به خدا سوگند پادشاهی را در میان رعیت خود چون محمد در میان اصحابش
ندیدم، مردمی را دیدم که هرگز دست از یاري او بر نمیدارند. اکنون ببینید صلاح شما در چیست.
بیعت رضوان
328 گوید: پیامبر (ص)، خِراش بن امیه خُزاعی را به مکه فرستاد و شتر خود را که ثَعْلَب نام داشت در اختیار وي / ابناسحاق 3
گذاشت و به او دستور داد قریش را از مقصدش آگاه سازد. همین که خِراش به مکه رسید قریشیان شتر او را کشتند و میخواستند
خودش را نیز به قتل برسانند که افراد قبیلهاش از وي دفاع کرده و او را از چنگال قریش نجات دادند و خِراش به نزد رسول خدا
بازگشت.
پیامبر، عثمان را نزد ابوسفیان و سران قریش فرستاد. ده نفر از مهاجران نیز با اجازه حضرت همراه عثمان به مکه رفتند تا از
خویشاوندان خود دیدار کنند. عثمان راهی مکه شد، در موقع ورود ابان بن سعید بن عاص او را دید همراه خود سوار مرکب نمود
و به وي پناه داد تا مأموریتش را انجام دهد ولی قریش عثمان را بازداشت نموده و از بازگشت وي به کاروان اسلام جلوگیري
330 رسول خدا (ص) / کردند. بین مسلمانان شایع شد که قریشیان عثمان را کشتهاند! به نقل ابن اسحاق 3
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 81 از 305 www.Ghaemiyeh.com بیعت رضوان مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 70
سپس اصحاب را براي بیعت فراخواند، تمامی مسلمانان به جز جَدّ بن قیس .« از اینجا نمیرویم تا با قریش به نبرد بپردازیم » : فرمود
منافق، با آن حضرت بیعت کردند که هرگز فرار نکنند و تا پاي جان در کنار پیامبر بایستند. این بیعت در زیر درختی انجام گرفت و
خداوند با فرستادن آیه هجده سوره فتح (لَقَدْ رَضِ یَ ا لُله عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ) خشنودي خود را از این بیعت
گویند. « بیعت رضوان » و نیز « بیعت شجره » اعلام کرد. از این رو آن را
605 قریش شخصی را نزد عبدالله بن ابی فرستادند و گفتند اگر بخواهی میتوانی داخل مکه شوي و خانه خدا / به روایت واقدي 2
را طواف کنی. پسرش که آنجا نشسته بود گفت: اي پدر تو را به خدا ما را در همه جا رسوا نکن! عبدالله نیز دعوت قریش را
نپذیرفت.
آخرین فرستاده قریش
604 چون قریش شتاب و سرعت / پس از پایان بیعت رضوان خبر رسید که عثمان کشته نشده است در اینهنگام به روایت واقدي 2
مردم را در امر بیعت و آمادگی ایشان را براي جنگ دیدند ترس و نگرانیشان بیشتر شد و در امر صلح عجله کردند. آنگاه سُهیل
بن عمرو را همراه حُویطب بن عبدالعزّي و مِکْرَز بن حَفْص به سوي پیامبر (ص) روانه ساختند و گفتند نزد محمد برو و با او قرارداد
صلحی منعقد ساز اما قرارداد صلح جز بر این نباشد که امسال بازگردد. سهیل همراه یاران خود وارد اردوگاه مسلمانان شد و
کارشان آسان شد. » : خدمت رسول خدا رسید. هنگام ورود سهیل پیامبر آمدن او را به فال نیک گرفت و فرمود
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 82 از 305 www.Ghaemiyeh.com آخرین فرستاده قریش مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 71
.« آنها میخواهند صلح کنند که این مرد را فرستادهاند
شیخ مفید/ 63 گوید: وحی بر پیامبر نازل شد که پیشنهاد صلح را بپذیرد و نگارش و تنظیم آن را بر عهده امیرالمؤمنین بگذارد.
پس از آنکه نخستین دور گفتگوهاي هیئت قریش با رسول خدا شروع شد و مسلمانان شنیدند پیامبر حاضر شده با مشرکان صلح
کند، بهتزده شدند و این امر براي بیشتر آنان باورکردنی نبود! مسلمانان شش سال بیوقفه با قریش در حال نبرد بودند و هیچ گاه
انتظار صلح با آنان را نداشتند.
606 گوید: هنگامی که مقدمات صلح به پایان رسید و جز نوشتن متن قرارداد چیزي نمانده بود، عمر با ناراحتی تمام از / واقدي 3
عمر گفت مگر ما مسلمان .« چرا » : جاي برجست و نزد حضرت آمد و گفت اي رسول خدا! مگر تو پیامبر خدا نیستی؟ فرمود
عمر گفت پس چرا در راه دین خود تن به خواري .« چرا » : عمر گفت مگر اینان مشرك نیستند؟ فرمود .« چرا » : نیستیم؟ فرمود
من بنده خدا و پیامبر او هستم و هرگز با امر وي مخالفت نمیکنم، او نیز مرا تنها نخواهد » : میدهیم؟ رسول خدا (ص) فرمود
عمر همچنان پاسخ پیامبر را میداد تا اینکه ابوعبیده جراح بانگ زد: اي پسر خطاب مگر نمیشنوي که پیامبر چه .« گذاشت
میگوید!؟ از شیطان به خدا پناه ببر و اندیشه خود را باطل بدان. عمر از شرمساري شروع کرد به گفتن أعوذ بالله من الشیطان
الرجیم! او بعدها میگفت: هرگز در پیامبري محمد شک نکردم جز در روز حدیبیه، چنان شک و تردیدي برایم حاصل شد که از
آغاز مسلمانی خود تا به آن روز دچارش نگشته بودم و اگر در آن روز پیروانی مییافتم که به سبب صلح
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 83 از 305 www.Ghaemiyeh.com آخرین فرستاده قریش مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 72
از جرگه مسلمانان خارج میشدند من نیز خارج میشدم.
607 گوید: هنوز متن عهدنامه نوشته نشده بود که ابوجَنْدَل فرزند سهیل بن عمرو که مسلمان بود و در بند بهسر میبرد از / واقدي 2
حبس گریخت و با همان قید و بندي که بر وي بود با حالت رقتباري خود را به اردوگاه پیامبر رساند و از مسلمانان یاري طلبید.
سهیل تا چشمش به فرزندش افتاد برخاست و شروع به کتک زدن او نمود و گفت اي محمد این اولین مورد از مفاد پیمان است،
.« هنوز صلحنامه را ننوشتهایم » : باید او را به من برگردانید. رسول خدا فرمود
سهیل گفت به خدا سوگند من حاضر به صلح نیستم تا او را به من بازگردانی. پیامبر به ناچار براي حفظ صلح ابوجندل را به پدرش
608 عمر اینجا نیز به حضرت اعتراض / بازگرداند. این صحنه بر نگرانی و اعتراض مسلمانان ناراضی افزود و به روایت واقدي 2
کرد و حتی شمشیرش را نزدیک ابوجَنْدَل برد و از او خواست تا پدرش را بکشد ولی او نپذیرفت.
متن صلحنامه
ماجراي حدیبیه از آغاز تا انعقاد و امضاي پیمان صلح حدود بیست روز طول کشید و رفت و آمدهاي بسیاري انجام شد، سهیل بن
592 و شیخ مفید/ 64 یک بار سهیل از / عمرو چندین بار به مکه رفت و از سران قریش کسب تکلیف کرد. به روایت ترمذي 5
پیامبر خواست تا عدهاي از مسلمانان مهاجر را که به ادعاي او بردگان و فرزندان اهل مکه بودند به قریش تحویل دهد. رسول خدا
از این درخواست برآشفت و با اشاره به امیرالمؤمنین قریش را تهدید کرد و فرمود:
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 84 از 305 www.Ghaemiyeh.com متن صلحنامه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 73
.« یا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ لَتَنْتَهُنَّ أَوْ لَیَبْعَثَنَّ الُله عَلَیْکُمْ مَنْ یَضْرِبُ رِقابَکُمْ بِالسَّیْفِ عَلَی الدِّینِ، قَدْ امْتَحَنَ الُله قَلْبَهُ عَلَی الإِیمانِ »
اي گروه قریش یا دست برمیدارید و یا خداوند فردي که قلبش را به ایمان امتحان کرده برمیانگیزد و او گردنهایتان را در راه
دین با شمشیر خواهد زد.
وقتی برخی پرسیدند این شخص کیست؟ پیامبر نشانی امیرالمؤمنین را داد.
610 رسول خدا / 331 و واقدي 2 / پس از گفتگوهاي زیاد و رفت و آمدها قرار شد متن صلحنامه را بنویسند. به روایت ابناسحاق 3
.« بِسْمِکَ اللَّهُمَ » را نمیشناسیم. بنویس « رحمان » سهیل بن عمرو گفت ما .« بنویس بسم الله الرحمن الرحیم » : (ص) به علی (ع) فرمود
مسلمانان از این موضوع به تنگ آمدند و گفتند: خداوند رحمان است و جز رحمان چیز دیگري ننویس. سهیل گفت پس من بر
هیچ چیز صلح نخواهم کرد. نزدیک بود کار صلح منتفی گردد که پیامبر عظیمالشأن با بردباري و دوراندیشی از آن جلوگیري کرد
سهیل گفت اگر گواهی میدادم که تو رسول .« بِسْمِکَ اللَّهُمَّ هَذا ما صالَحَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ الِله سُهَیْلَ بْنَ عَمْروٍ » و فرمود: بنویس
خدایی با تو جنگ نمیکردم. نام خود و پدرت را بنویس. مسلمانان از این سخن سهیل بیشتر ناراحت شدند، صداها بلند شد.
ننویس. « محمد رسول الله » گروهی از بزرگان صحابه بهپاخاستند و به شدت اعتراض کردند و به علی بن ابیطالب گفتند چیزي جز
اسید بن حضیر و سعد بن عباده، دست علی (ع) را گرفتند و گفتند مبادا چیزي جز
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 85 از 305 www.Ghaemiyeh.com متن صلحنامه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 74
بنویسی، در غیر این صورت بین ما و ایشان شمشیر خواهد بود، چرا باید در دین خود تن به خواري دهیم. « محمد رسول الله »
آنگاه مسلمانان را آرام نمود و با دست به آنان اشاره .« همانا من رسول خدا هستم، گرچه شما تکذیب کنید » : پیامبر (ص) فرمود
اي رسول خدا دستم یاراي پاك کردن » : را پاك کند. وي گفت « رسول الله » کرد که ساکت شوند و به امیرالمؤمنین فرمود لفظ
رسول » پیامبر (ص) از او خواست تا آن کلمه را نشان دهد و بدینسان خود آن حضرت کلمه .« رسالت شما را از کنار نامتان ندارد
.« تو خود نیز به زودي به چنین امري فراخوانده میشوي و ناچار به آن تن درمیدهی » : را پاك کرد و به امیرالمؤمنین فرمود « الله
را از کنار نام « امیرالمؤمنین » مقصود پیامبر ماجراي حکمیت جنگ صفّین بود که سالها بعد اتفاق افتاد و علی (ع) به ناچار کلمه
313 ، طبرسی/ 97 و / 610 ، قمی 2 / 332 ، واقدي 2 / مبارك خود حذف کرد! باري، سپس صلحنامه حدیبیه به روایت ابناسحاق 3
231 چنین به رشته تحریر درآمد: / نویري 17
به نام تو اي خدا
این پیمان صلحی است که محمد بن عبدالله با سهیل بن عمرو بستند و توافق کردند مدت ده سال جنگ متوقف گردد، مردم در این
مدت در امان باشند و دست از یکدیگر بردارند و هیچگونه سرقت و خیانت نکنند و متعرض یکدیگر نگردند. هر کس از اصحاب
محمد براي حج، عمره یا تجارت به مکه رود جان و مالش در امان باشد و هر کس از قریش در رفتن به مصر یا شام از مدینه عبور
کند جان و مال او در امان باشد. دین
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 86 از 305 www.Ghaemiyeh.com متن صلحنامه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 75
اسلام در مکه ظاهر و خداوند آشکارا پرستش گردد و احدي بر دینش اکراه، آزار و سرزنش نشود. هرکس بخواهد در عهد و
پیمان محمد درآید میتواند و هر کس نیز بخواهد در عهد و پیمان قریش درآید میتواند. هر کس از قریش بدون اذن سرپرست
خود نزد محمد برود باید او را نزد سرپرستش بازگرداند و هر کس از محمد نزد قریش رود او را به وي بازنگردانند. محمد و
یارانش امسال بازگردند و در سال آینده بیایند و فقط سه روز در شهر مکه اقامت کنند و سلاحی جز سلاح مسافر که شمشیرِ در
نیام است همراه نداشته باشند.
نسخه اول صلحنامه نزد پیامبر (ص) ماند و نسخه دیگري نیز نوشتند و به سهیل بن عمرو دادند. در این هنگام قبیله خزاعه از جاي
برخاستند و گفتند ما همپیمان محمدیم و بنیبکر برخاستند و گفتند ما همپیمان قریشیم.
عدهاي از مسلمانان که به ظاهر صلح مینگریستند و از عمق آن بیخبر بودند و چندان تعبّدي نیز نداشتند، از صلح ناراضی بودند.
اینان اعتراض کرده و گفتند این صلح براي ما در حقیقت خواري و ذلت است. چرا مسلمانی که از مکه به مدینه بیاید باید تحویل
آنان دهیم ولی اگر مسلمانی از مدینه نزد قریش رود آنان موظف به تحویل او نباشند؟ با تحریک این عده نزدیک بود نظم و
اگر از آنان » : 22 پیامبر (ص) خطاب به معترضان فرمود / انسجام کاروان مسلمانان به هم خورده و مختل شود که به روایت حلبی 3
کسی نزد ما آید و ما او را به آنان بازگردانیم، بهزودي خداوند براي وي وسیله نجات و گشایشی فراهم میآورد و اگر کسی از ما
.« دوري کند و به سوي آنها برود ما به او نیازي نداریم و او دیگر از ما نیست و به آنان سزاوارتر است
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 87 از 305 www.Ghaemiyeh.com متن صلحنامه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 76
خروج پیامبر از احرام
رسول خدا (ص) پس از قرارداد صلح برخاست و قربانی نمود و سپس سر تراشید و از احرام بیرون آمد ولی عدهاي از مسلمانان
امتناع ورزیدند و گفتند چگونه قربانی کنیم و سر بتراشیم و حال آنکه نه طواف کردیم و نه سعی بین صفا و مروه نمودیم. چون در
حالت غیر اضطرار قربانی فرع سعی و طواف است.
609 گوید: عمر با گروهی خدمت پیامبر (ص) رسیدند و گفتند: اي رسول خدا مگر نگفته بودي که بهزودي داخل / واقدي 2
.« آیا گفتم در همین سفر؟! آگاه باشید شما بهزودي داخل مسجدالحرام خواهید شد » : مسجدالحرام خواهی شد. حضرت فرمود
آیا روز احد را فراموش نمودید که میگریختید و به هیچ کس هم توجّه نمیکردید و من شما » : سپس رو کرد به عمر و چنین فرمود
آنگاه روزهاي دشواري را که آنان از خود سستی نشان داده بودند و خود حضرت پایداري کرده بود برشمرد. «؟ را فرا میخواندم
پیروزي آشکار
234 کاروان اسلام در حالی که هالهاي از غم و اندوه بر آن سایه / 158 و نهایۀ الارب نویري 17 / به روایت دلائل النبوه بیهقی 4
افکنده بود به سوي مدینه حرکت کرد. بسیاري اندوهگین و غمناك و در این اندیشه بودند که چه شد پس از شش سال اقتدار،
افتخار، عظمت و سربلندي وضع به اینجا منتهی گشت؟ در این حال بود که خداوند مهربان رحمت خود را بر مسلمانان نازل و از
آنان دلجویی و افکار
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 88 از 305 www.Ghaemiyeh.com خروج پیامبر از احرام مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 77
پریشانشان را بازسازي کرد. در بین راه مدینه ناگهان سوره فتح نازل شد: (بِسْمِ الِله الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً).
آري، سوگند به آنکه جانم در دست » : 235 گوید: عمر گفت: اي رسول خدا آیا این فتح است؟! فرمود / نویري در نهایۀ الارب 17
جبرئیل به مناسبت این فتح و پیروزي به رسول خدا (ص) تبریک گفت، مسلمانان نیز تبریک گفتند. .« اوست هر آینه این فتح است
96 / 109 و سبلالهدي 5 / گویند حضرت از نزول این آیه به قدري خوشحال شد که قابل وصف نیست. به روایت مجمع البیان 9
از آنچه خورشید » : 617 فرمود / و به روایت واقدي 2 « آیهاي بر من نازل شد که نزد من از تمامی دنیا محبوبتر است » : پیامبر فرمود
آنگاه حضرت مسلمانان را جمع کرد و آیات سوره فتح را که ناظر بر صلح حدیبیه است، براي آنان .« بر آن میتابد بهتر است
تلاوت فرمود. مسلمانان از شنیدن پیام خدا شاد شدند و از نگرانی و پریشانی بیرون آمدند.
اما برخی هم گفتند این پیروزي نیست، نه گذاشتند خانه خدا را زیارت کنیم و نه قربانیهایمان را سر ببریم. وقتی رسول اکرم (ص)
این سخن بدي است بلکه » : 96 فرمود / 160 و سبل الهدي 5 / گفتار اینان را شنید سخت آزرده شد و به روایت دلائل النبوه بیهقی 4
این بزرگترین فتح است. همانا مشرکان راضی شدند بگذارند شما (بدون درگیري) سرزمین آنان را ترك کنید و درخواست صلح
و امان کردند و از شما چیزي را دیدند که دوست نداشتند، خدا شما را بر آنان پیروز کرد و سالم و مأجور بازگرداند، پس این
.« بزرگترین پیروزي است
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 89 از 305 www.Ghaemiyeh.com خروج پیامبر از احرام مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 78
ارزیابی پیمان حدیبیه
نامید و پیامبر (ص) هم در پاسخ به اعتراض برخی « فتح مبین » 1. بزرگترین نتیجه این صلح که خداوند حکیم نیز بدان لحاظ آن را
به آن اشاره کرد، به رسمیت شناختن حکومت اسلامی مدینه از سوي مشرکان قریش بود.
2. به جهت فضاي امن و قدرتی که این صلح به بار آورد، رسول خدا (ص) به پادشاهان بزرگ جهان نامه نوشت و آنان را به اسلام
دعوت نمود و جهانی بودن دین اسلام را اعلان کرد.
3. صلح مزبور به رسول خدا (ص) و مسلمانان فرصت داد تا خیبر، آخرین دژ یهود را فتح کنند و همچنین زمینهاي شد براي فتح
مکه و سرکوبی سران شرك و برچیدن بساط بت و بتپرستی.
4. پیامبر (ص) با انعقاد صلح حدیبیه از ناحیه جنوب آسوده خاطر گردید. لذا فشار تبلیغی و نظامی را در شمال جزیرة العرب
متمرکز نمود و در نتیجه اسلام در مرز روم شرقی پیشرفت خوبی کرد.
5. عظیمترین دستاورد صلح مذکور این بود که در مدت کمتر از دو سال از این قرارداد، بر اثر رفت و آمدهاي مسلمانان به مکه و
گفتگو با یکدیگر و روشن شدن جوانب اسلام عده بسیار زیادي اسلام آوردند. تعداد اینها بیش از عدهاي بود که از آغاز اسلام تا
به آن روز مسلمان شده بودند.
از .« هنوز مدت صلح تمام نشده بود که نزدیک بود اسلام سراسر مکه را فرا گیرد » ( به روایت طبرسی/ 98 از امام صادق (ع
هیچ حادثهاي بابرکتتر از » : 326 امام صادق (ع) فرمود / اینروست که به روایت کلینی 8
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 90 از 305 www.Ghaemiyeh.com ارزیابی پیمان حدیبیه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 79
.« صلح حدیبیه نبود
پیامدهاي صلح حدیبیه
624 گوید: بعد از آنکه قرارداد حدیبیه بین رسول اکرم (ص) و مشرکان به امضا رسید و آن حضرت به مدینه / الف. واقدي 2
بازگشت، ابوبصیر که از مسلمانان گرفتار در مکه بود از حبس گریخت و رهسپار مدینه شد. اخْنَس بن شَریق و ازْهَر بن عبدعوف به
پیامبر نامه نوشتند و طبق مفاد قرارداد خواستار استرداد ابوبصیر شدند. نامه را به دو نفر به نام خُنَیس و کوثر دادند و آنان با یک شتر
میدانی که ما با اینان » : راهی مدینه شدند و نامه را تقدیم حضور رسول خدا نمودند. حضرت ابوبصیر را خواست و به او فرمود
پیمان بستیم و از نظر دینمان شایسته نیست که پیمانشکنی کنیم. بهزودي خداوند براي تو و دیگر مسلمانان دربند فرج و گشایشی
.« عنایت خواهد کرد، پس به سوي قبیله خویش بازگرد
ابوبصیر » : ابوبصیر گفت: اي رسول خدا مرا نزد مشرکان باز میگردانی تا شکنجهام دهند و از دین خارج کنند؟! پیامبر (ص) فرمود
آنگاه ابوبصیر همراه آن دو مأمور راهی مکه .« برو، همانا بهزودي خدا براي تو و دیگر مسلمانان گرفتار گشایشی قرار خواهد داد
شد تا به ذوالحلیفه رسیدند در آنجا منزل گرفتند و به استراحت پرداختند. ابوبصیر یکی از آن دو را کشت و دیگري فرار کرد و
نزد پیامبر رفت. ابوبصیر اثاث و شتر آنان را برداشت و به مدینه آمد. خدمت حضرت رسید و گفت: اي رسول خدا به پیمان شما وفا
شد و خدا آن را ادا کرد. شما مرا به دشمن تسلیم کردي ولی من از خود دفاع کردم تا دینم را از دست ندهم. پیامبر
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 91 از 305 www.Ghaemiyeh.com پیامدهاي صلح حدیبیه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 80
ابوبصیر از حضرت درخواست نمود تا خمس .« واي بر مادرش! اگر مردانی همراه داشت آتش جنگ را شعلهور میساخت » : فرمود
اگر من خمس این مال را بپذیرم، قریش » : لباس و شمشیر و شتر خُنَیس را که همراه آورده بود بردارد ولی ایشان قبول نکرد و فرمود
چون خبر قتل خُنَیس به سهیل بن عمرو .« تصور خواهند کرد که به پیمانم وفا نکردهام. تو هستی و آنها، به هر کجا میخواهی برو
رسید سخت ناراحت شد و از پیامبر تقاضاي دیه کرد. قریش و ابوسفیان به او گفتند محمد در این حادثه نقشی ندارد و تبرئه است،
بیش از آنچه کرده است برعهده او نیست، او ابوبصیر را در اختیار فرستادگان شما قرار داده است.
باري، ابوبصیر از مدینه بیرون رفت و راهی ساحل دریا شد و در منطقه عِیص که راه کاروان قریش از مکه به شام بود منزل گرفت.
ابوبصیر کاروانیان قریش را که از آنجا عبور میکردند به قتل میرساند و مالالتجاره آنان را مصادره میکرد. وقتی مسلمانان دربند
در مکه از جمله ابوجَنْدَل از داستان ابوبصیر و سخنی که پیامبر (ص) درباره او فرموده بود باخبر شدند، به هر نحوي بود از حبس
گریختند و در عیص به ابوبصیر پیوستند. ابوبصیر یک واحد نظامی هفتاد و یا به روایت طبرسی/ 98 سیصد نفري از آنها تشکیل
داد و ابوجندل را به معاونت خود برگزید. کار سختگیري بر کاروان قریش شدت یافت. وي در حقیقت حکومت خودمختاري را
تأسیس کرد که نه به ظاهر تابع حکومت مدینه بود و نه تابع قریش و طوایف مکه. از اینرو بدون هیچگونه منع قانونی و محذورات
سیاسی میتوانست ضربات شکننده خود را بر پیکر قریش وارد سازد.
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 92 از 305 www.Ghaemiyeh.com پیامدهاي صلح حدیبیه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 81
ابوبصیر براي یارانش نماز جماعت میخواند و جلسه درس برقرار میکرد و قرآن، احکام و معارف اسلامی میآموخت. وقتی
25 / قریش دیدند راه ارتباط تجاريشان با شام قطع شد و امنیت از آن رخت بربست، به روایت دیاربکري در تاریخ الخمیس 2
ابوسفیان را نزد پیامبر (ص) فرستادند و از ایشان عاجزانه درخواست کردند تا ابوبصیر و یارانش را به مدینه فرا خواند و از این پس
نیز هر کس از مسلمانان مکه به مدینه بگریزد پیامبر او را نگه دارد و تحویل قریش ندهد. بدینسان طولی نکشید که این ماده
جنجالی به درخواست خود قریش لغو گردید. آنگاه رسول خدا نامهاي به ابوبصیر نوشت تا همراه یارانش به مدینه بازگردد.
فرستاده حضرت در حالی نامه را تسلیم ابوبصیر کرد که وي در حال احتضار بود. ابوبصیر نامه رسول خدا (ص) را بوسید و شروع به
خواندن کرد و در حالیکه نامه در دستش بود مرغ روحش به جنت پرکشید. ابوجندل و یاران وي پیکر مقدس فرمانده خود را
غسل داده، بر او نماز گزارده و در همانجا به خاك سپردند و بر سر مقبره او به عنوان یادبود و سپاس از زحماتش مسجدي ساختند.
سپس عدهاي از آنان به سرپرستی ابوجندل به مدینه آمدند و خدمت رهبر محبوب و پیامبر گرامیشان رسیدند و تعداد دیگر نزد قبیله
و عشیره خود رفتند.
23 پس از انعقاد قرارداد حدیبیه چند تن از زنان مسلمان که تحت شکنجه به سر میبردند به مدینه / ب. به روایت تاریخ الخمیس 2
هجرت کردند و به پیامبر پناه بردند. آنگاه همسران و سرپرست آنان به مدینه آمدند و از پیامبر خواستند تا طبق مفاد صلحنامه
ایشان را تحویل دهد. اما خداوند رحمان با نزول آیه دهم سوره مُمْتَحَنَه دستور داد تا زنان مهاجر
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 93 از 305 www.Ghaemiyeh.com پیامدهاي صلح حدیبیه مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 82
را امتحان کنند، اگر واقعاً مسلمان هستند از بازگرداندن آنان به کفار خودداري شود، زیرا زن مسلمان نمیتواند در حباله مرد کافر
274 پیامبر (ص) / باشد. وانگهی زنان طاقت و تحمل شکنجه و آزار مشرکان را نداشتند. از این رو بود که به روایت مجمع البیان 9
.« قرارداد درباره مردان است و شامل زنان نمیشود » : فرمود
خلاصه درس
غزوه ذي قرد: غزوه ذيقِرَد که آن را غابه نیز نامند در ربیع الاول سال ششم هجرت واقع شد. علت وقوع آن نیز هجوم نیمه شب
عُیینَۀ بن حِصْن با چهل سوار به ابوذر و خانواده او بود. ابوذر گوید پسرم در برابر آنان ایستاد او را کشتند و همسرم را اسیر کردند و
شتران را به غارت بردند. من خودم را حضور پیامبر (ص) رساندم و خبر دادم. سَلَمَۀ بن اکْوَع گوید من سحرگاه براي آوردن شیر به
نزد گله شتران رفتم، غلام عبدالرحمن بن عوف را دیدم، او گفت عُیینَه شتران پیامبر را به غارت برده است. به مدینه بازگشتم و با
فریاد رسا اعلام خطر کردم. رسول خدا مردم را براي تعقیب راهزنان و اشرار و تأمین امنیت فرا خواند و هشت نفر سواره را به
فرماندهی مقداد پیشاپیش اعزام کرد. در آنجا زد و خوردي رخ داد، چند نفر کشته شدند و ده شتر را پس گرفتند.
رسول خدا (ص) یک شبانه روز در آنجا توقف کرد و پس از پنج روز به مدینه بازگشت.
سریه زید به عیص: چون پیامبر از جنگ غابه بازگشت خبر رسید که کاروانی از قریش از شام میآید. حضرت بر همان اساس که
در
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 94 از 305 www.Ghaemiyeh.com خلاصه درس مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 83
جنگ بدر به سوي کاروان قریش رفت، زید بن حارثه را همراه یکصد و هفتاد سوار در جمادي الآخره سال ششم به سوي آنان
فرستاد. سپاهیان اسلام در عِیص به کاروان رسیدند و آن را مصادره و برخی از نگهبانان آن را اسیر کردند.
جنگ بنیمصطلق: بنی مُصْ طَلِق تیرهاي از قبیله خزاعه به شمار میآمدند. رئیس و سالار ایشان حارث بن ابیضرار بود. او از قبیله
خود و دیگر اعراب افرادي فراهم کرد و تعدادي اسب و سلاح خرید و به قصد جنگ با پیامبر آماده شد. بُریده به سوي بنیمصطلق
رفت و با حارث رئیس آنان گفتگو کرد. آنگاه نزد حضرت بازگشت و صحت خبر را تأیید کرد. پیامبر مردم را براي جنگ با
بنیمصطلق فرا خواند. رسول خدا در منطقه مُرَیسِیع اردو زد و صفوف سپاه خود را منظم نمود. دشمن هم در آنجا آماده جنگ
« لا إِلهَ إِلَّا الله » بود. پیامبر (ص) نخست فرمود آنان را به اسلام دعوت کنند. عمر به دستور آن حضرت خطاب به آنان گفت: بگویید
جان و مال خود را از تعرض مصون دارید. آنان نپذیرفتند. ابتدا مردي از دشمن تیراندازي کرد سپس به فرمان رسول خدا (ص)
یک باره تمامی سپاه اسلام حمله خود را آغاز کردند. در پایان به دست امیرالمؤمنین فتح و پیروزي نصیب سپاه اسلام گردید.
در غزوه بنیمصطلق منافقان نیت پلید خود را آشکار کردند و همان گونه که گذشت رئیس آنان عبدالله بن ابی به رسول خدا و
مهاجران زبان طعن گشود. عبدالله بنابی گفتار نارواي خود را انکار کرد، گروهی از انصار هم به لحاظ شخصیت سیاسی او از وي
طرفداري کردند و به نکوهش زید پرداختند. اما در راه بازگشت به مدینه با نزول سوره منافقین
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 95 از 305 www.Ghaemiyeh.com خلاصه درس مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 84
گفتار زشت عبدالله بن ابی بازگو و دروغ وي آشکار گردید.
رسول خدا (ص) در عالم رؤیا دید وارد کعبه شد، سر خود را تراشید و کلید کعبه را گرفت، آنگاه همراه دیگران به عرفات رفت و
وقوف فرمود. حضرت رؤیاي خود را براي مسلمانان بازگو نمود و آن را به فال نیک گرفت و از اصحاب براي اداي عمره دعوت
کرد. گوید: پیامبر با کاروان خود حرکت کرد و در ذوالحُلیفه احرام بست. بیشتر مسلمانان نیز با احرام او محرم شدند.
پیامبر (ص)، بُسْر بن سفیان را به مکه فرستاد تا اخبار و واکنش قریش را به اطلاع ایشان برساند. بُسْر بن سفیان خدمت آن حضرت
بازگشت و گفت قریش از حرکت شما آگاه شدهاند، با زن و بچه از مکه بیرون آمده و در ذيطُوي اردو زدهاند و با خدا عهد
مردي .«؟ کیست مرا از غیر آن راهی که قریش در آن هستند ببرد » : کردهاند که هرگز نگذارند وارد مکه شوي. پیامبر (ص) فرمود
از قبیله اسْلَم داوطلب شد و پیامبر را از راه ناهموار و سنگلاخی در میان درههاي سخت عبور داد تا به سرزمین همواري رسیدند.
خالد بن ولید از این امر آگاه شد بیدرنگ خود را بدان نقطه رساند و راه را بر مسلمانان بست و به اندازهاي بدانها نزدیک شد که
وقتی رسول خدا (ص) خواست نماز بخواند به عَبّاد بن بِشر دستور داد تا با گروهی از مسلمانان مقابل خالد صف کشیدند. آنگاه
نماز ظهر و عصر را به صورت نماز خوف خواند. سپس لشکر اسلام حرکت کرد و روز بعد به سرزمین حُدَیبِیه که در حدود چهار
فرسخی غرب مکه قرار دارد
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 96 از 305 www.Ghaemiyeh.com خلاصه درس مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 85
آن خدایی که از ورود فیل به مکه جلوگیري کرد این شتر را هم اینجا نگه » : رسید، شتر پیامبر در آن مکان زانو زد. حضرت فرمود
.« پیاده شوید » : سپس به مردم فرمود .« داشت. امروز قریش هر پیشنهادي به من بکنند که در آن صله رحم باشد من آن را میپذیرم
کاروان اسلام در همانجا اردو زد. پیامبر خِراش بن امیه خُزاعی را به مکه فرستاد و شتر خود را که ثَعْلَب نام داشت در اختیار وي
گذاشت و به او دستور داد قریش را از مقصدش آگاه سازد. همین که خِراش به مکه رسید قریشیان شتر او را کشتند. پیامبر عثمان را
از اینجا » : نزد ابوسفیان و سران قریش فرستاد. بین مسلمانان شایع شد که قریشیان عثمان را کشتهاند! رسول خدا (ص) فرمود
سپس اصحاب را براي بیعت فراخواند، تمامی مسلمانان به جز جَ دّ بن قیس منافق، با آن .« نمیرویم تا با قریش به نبرد بپردازیم
حضرت بیعت کردند که هرگز فرار نکنند و تا پاي جان در کنار پیامبر بایستند. این بیعت در زیر درختی انجام گرفت و خداوند با
فرستادن آیه هجده فتح (لَقَدْ رَضِیَ الُله عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ) خشنودي خود را از این بیعت اعلام کرد. از این رو
گویند. « بیعت رضوان » و نیز « بیعت شجره » آن را
پس از پایان بیعت رضوان خبر رسید که عثمان کشته نشده است در اینهنگام چون قریش شتاب و سرعت مردم را در امر بیعت و
آمادگی ایشان را براي جنگ دیدند ترس و نگرانیشان بیشتر شد و در امر صلح عجله کردند. وحی بر پیامبر نازل شد که پیشنهاد
صلح را بپذیرد و نگارش و تنظیم آن را بر عهده امیرالمؤمنین بگذارد. ماجراي حدیبیه از آغاز تا انعقاد و امضاي پیمان صلح حدود
بیست روز طول کشید و رفت
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 97 از 305 www.Ghaemiyeh.com خلاصه درس مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 86
و آمدهاي بسیاري انجام شد، سهیل بن عمرو چندین بار به مکه رفت و از سران قریش کسب تکلیف کرد. رسول خدا (ص) پس از
قرارداد صلح برخاست و قربانی نمود و سپس سر تراشید و از احرام بیرون آمد. کاروان اسلام در حالی که هالهاي از غم و اندوه بر
آن سایه افکنده بود به سوي مدینه حرکت کرد. در بین راه مدینه ناگهان سوره فتح نازل شد. جبرئیل به مناسبت این فتح و پیروزي
به رسول خدا (ص) تبریک گفت، مسلمانان نیز تبریک گفتند. عظیمترین دستاورد صلح مذکور این بود که در مدت کمتر از دو
سال از این قرارداد، بر اثر رفت و آمدهاي مسلمانان به مکه و گفتگو با یکدیگر و روشن شدن جوانب اسلام عده بسیار زیادي
اسلام آوردند.
خود آزمایی
1. غزوات و سرایایی را که در فاصله بین جنگ خندق تا صلح حدیبیه رخ داد نام ببرید.
2. غابه نام دیگر کدام غزوه است؟
3. ماجراي سریه زید به عیص چیست؟
5. جنگ بنی مصطلق را توضیح دهید.
6. نزاع مهاجرین و انصار بر سر چه بود؟ عاقبت این نزاع به کجا انجامید؟
چیست؟ « فتح المبین » 7. منظور از
8. سوره فتح ناظر به چه پیمانی است؟
9. صلح حدیبیه را ارزیابی کنید.
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 98 از 305 www.Ghaemiyeh.com خود آزمایی مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 87
10 . پیامدهاي صلح حدیبیه چه بود؟
، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، ج 2
صفحه 99 از 305 www.Ghaemiyeh.com خود آزمایی مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان
ص: 88
درس یازدهم دعوت